ایش، ایو، آزادلیق

آذربایجان در قلب ما – م. خرمدین

0

یک بار دیگر آذربایجان بپا خاست و سینه ی ستبرش را در مقابل دژخیمان همیشه تاریخ، زرپرستان همه ی دورانها و این سرمایه خواران مزدور امپریالیسم جنايتکار  سپر نمود. یک بار دیگر این خاک غیور و پهلوان زا را به خاک و خون کشیدند و چهره مصمم و مغرورش را در اندوه بی حرمتی و سوگ فرزندان فرهیخته اش فرو نشاندند.
اینبار پس از کردستان و بلوچستان و خوزستان نوبت به آذربایجان رسیده است تا با قاتلان خلق ها یعنی رژیم سفاک جمهوری اسلامی به مقابله نابرابر برخیزد و از حقوق سیاسی و اجتماعی خود به دفاع بپردازد. در این میان ، اگر چه جریحه دار شدن زبان، هويت و فرهنگ آذربایجان ، به دست عوامل شوینیست و معلوم الحال، دلیل موجهی برای خیزش ترک زبانان شهرهای مختلف ایران بوده است، ولی مبارزات بر حق مردم آذربایجان در دوران حکمروائی پادشاهان و وارثان نوکیسه شان هر بار که مفری جسته،  سر باز کرده و عملا هرگز از تلاش باز نايستاده است .

مبارزه حق طلبانه مردم آذربایجان آنگاه که به مثابه ی حلقه ای در زنجیره ی وسیع مبارزات آزادیخواهانه ی ضدامپریالیستی و رهائی طبقاتی پرولتاریا و دیگر زحمتکشان از یوغ امپریالیسم و سگهای زنجیریش در منطقه و در جهان درنظر گرفته شود معنا و عمقی بیشتر و عمیق تر خواهد یافت. در این جاست که شعار “مرگ بر امپریالیسم” دقیقا در مبارزات آزادیخواهانه ی مردم کردستان ، بلوچستان، خوزستان و یا آذربایجان شکلی مشخص بخود گرفته و به مبارزه با سگ زنجیری امپرياليستها یعنی رژیم جمهوری اسلامی  تبدیل میگردد. مبارزه خلقها با امپریالیسم در انتزاع و به طور مجرد صورت نگرفته بلکه در ارتباط مستقیم با ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هر کشور مشخص معنای خود را می یابد، ساختارهائی که در مورد ایران به طور کامل در وابستگی به امپریالیسم پدیدار گشته اند.

واقعيت اين است که که ضایعات و دست اندازیها به حقوق ملی خلقهای ایران دقیقا برآمده از ماهیت مناسبات سرمايه داری حاکم بر ايران يعنی سرمايه داری وابسته به امپریالیسم می باشد در نتيجه  هرگونه عدم توجه به این مسئله و یا محدود کردن مثلا مبارزه ی کنونی مردم آذربایجان به تضاد آنها با مردم فارس یا عرب و غیره و در همین راستا خواهان حل مسئله ی ملی در آذربایجان بودن  بدون مبارزه با سيستم سرمايه داری حاکم و امپرياليسم چیزی جز به بيراهه رفتن نيست.

از آنجا که مبارزات کنونی مردم آذربایجان از آن مناسباتی در عرصه ملی نشات میگیرند که:

۱- از جهت سیاسی منشعب از مبارزه طبقاتی در جامعه و ماهیت سیاستهای طبقات حاکم هستند.

۲- از نظر اقتصادی مبتنی بر شیوه ی تولید سرمایه داری وابسته به امپریالیسم می باشد.

۳- از نظر فرهنگی تحت سیطره ی فرهنگ زور، سانسور، شکستن قلمها، اعدام و زندانی کردن نویسندگان و غیره.

۴- و از نظر روابط خارجی بر همسوئی کامل طبقه حاکم  با سیاستهای امپریالیسم در منطقه و در جهان استوار گردیده اند. در نتيجه در اوضاع کنونی ماهیت شعارهاو کوشش ما در جهت دادن به مبارزات مردم در آذربایجان دارای اهمیتی بسیار می باشد. ما معتقدیم همچنان که پرولتاریا به کمک و همیاری سازمانهای رزمنده و آگاه خویش نیازمند می باشد، خلقهای ایران نیز به این کمک نیازمند می باشند و مسلما شعارها، افشاگریها، پیامها و یا رهنمودهای نيرو های پيشرو انقلابی  تاثیر زیادی در چگونگی سیر مبارزات خلقها خواهند گذاشت.  بیاد داشتن این مسئله ضروریست که کمونیستها همه جا از مبارزه ی خلقها برای آزادی ملی حمایت می کنند ولی این حمایت کورکورانه و یکجانبه نخواهد بود بلکه مبتنی است بر دفاع از حق تعيين سرنوشت خلقها و تاکيد بر اين واقعيت که تنها در بستر بروز اراده آزاد توده هاست که اين حق امکان تحقق می يابد.

بر اين اساس روشن است که  طرح شعار حق تعیین سرنوشت و یا استقلال ملی هنوز کسی را بطور اتوماتیک تبدیل به یک نيروی مترقی و آزاديخواه نمی کند. به خصوص بايد دانست که هم اکنون امپریالیسم در منطقه خاور میانه ، پس از اجرای نقشه های خود در منطقه ی بالکان، شعار حمایت از مبارزات ملی و گرايشات جدائی طلبانه آنها را سر می دهد و با صرف میلیونها دلار و ایجاد کنفرانس ها در مجامع بین المللی و یا در سنای آمریکا و دعوت کردن از به اصطلاح نمایندگان خلقها برای گفتگو در مورد آینده مردم خود، در جهت سوءاستفاده از احساسات ملی و ستم ملی روا شده بر اين خلقهاست.   ولی ما میدانیم که کمونیستها با تحلیل مشخص در مورد اوضاع مشخص است که به تعیین شعارهای خود می پردازند. در اینجا نیز طرح شعارها نه تنها باید بیان کننده ی چگونگی اوضاع  بلکه طرح رهنمودهای عملی در اوضاع مشخص باشد. بنابراين  علیرغم تهدیدهای امپریالیسم در منطقه و موقعیت حساسی که اين امر و وجود عوامل آگاه ضد انقلابی و ضد خلقی شونیست و یا پان ترکیست بوجود آورده بايد از جنبش مردم آذربايجان  دفاع نمود زیرا این امر به معنی دفاع از جنبش مردم در رو در روئی با رژیم سفاک و وابسته  به امپریالیسم جمهوری اسلامی در جهت تحقق خواست های عادلانه و بر حق خويش است.  ولی این دفاع آگاهانه مسلما میبایست همراه با افشاء عملکردهای عواملی باشد که سعی در به بیراهه کشاندن این مبارزات به نفع درخواستهای تنگ نگرانه ی گروهی و یا قومی و یا پيشبرد نقشه های خرابکارانه هستند،باشد .

دفاع ما از جنبش ملی در  آذربایجان و نیز دفاع ما از مبارزه ی تمامی ملیتهای ایران همراه است با تلاش ما برای ایجاد اتحادی انقلابی در درون خود این ملیتهای گوناگون و نیز برای از میان بردن فاصله های میان پرولترها ی آنها تا بدینگونه بتوان به تسهیل مبارزه برای انقلاب اجتماعی در محدوده جغرافیای کشوری بنام  ایران پرداخت. بیگمان این بینش در ادامه ی رهنمودهای بنیانگذاران  کمونیسم علمی میباشد که گفتند: “مبارزه ی پرولتاریا علیه بورژوازی در آغاز گرچه از نظر محتوی ملی نیست، از نظر شکل  ملی است. پرولتاریای هر کشور البته نخست باید بورژوازی کشور خویش را از میان بردارد.”

این امری کاملا طبیعی ست که در شرايط ما وقتي که  ملت ویا ملیتی برای حفاظت و حراست از هويت ملی و فرهنگی خود در مقابل دشمنان خویش برپا خیزد محدود کردن  این مبارزات به صرفا مبارزات فرهنگی و ملی در چارچوب برنامه های ناسیونالیستی راه به جائی نمی برد. پرولتاریا به دلیل اشتراک درخواستهای طبقاتی اش با پرولتاریای دیگر ملتها عملا اثبات میکند که مبارزاتش به مراتب فراتر ازناسیونالیسم موهوم بورژوازی تنگ نظر می باشد، آنچنان که انگلس در “جشن ملتها در لندن” گفته است: ” پرولترها در همه کشورها منافع و علایق مشترک دارند، دشمن شان یکی است و باید مبارزه شان هم یکی باشد، پرولترها بنابه طبیعت خود عموما از توهمات ناسیونالیستی فارغ اند، تمامی رشد معنوی و جنبش شان در ماهیت امر، بشردوستانه و ضد ناسیونالیستی است. تنها پرولترها قادرند جدائی ملی را از بین ببرند و تنها پرولتاریا که از خواب برخاسته و بیدار میشود می تواند میان ملتهای مختلف برادری ایجاد کند.”

ساده لوحی ست اگر گمان شود که می توان حل مسائل توده های ميليونی در جامعه ی سرمایه داری وابسته به امپریالیسم و یا حل مسئله ی ستم ملی از جمله زبان، فرهنگ و تولید فکری و یا هنری را که از مهمترین مسائل ملی هستند به عهده ی بورژوازی واگذار نمود. این مسائل در واقع در مرحله ای همراه با رشد نیروهای مولده ی جوامع سرمایه داری ، به چنان درجه ای از رشد میرسند، و انبوه مسائل حل نشده ی ملی آنچنان در عرصه های سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بروز میکنند که حل آنها جز از طریق حل مسئله ی تضادهای طبقاتی ممکن نیست.

جنبش مردم آذربایجان نیز درست در راستای رفع ستم ملی است و خلق آذربایجان همچون دیگر خلقهای ایران، فقط در شرایط عدم دیکتاتوری و نابودی تسلط نظام خونخوار سرمایه داری وابسته به امپریالیسم میباشد که میتواند قدمهای ممکن را در راه آزادی ملی خویش بردارد.  در جريان خيزش اخير ، رژیم جمهوری اسلامی بسیاری از مردم آذربایجان را به قتل رسانده و تعداد بسیاری را نیز به زنجیر کشیده است. از آنجا که  مبارزه ی انقلابی همه ی طبقات زحمتکش جامعه از فقدان يک رهبری انقلابی در رنج است و دستيابی به  حقوق و خواستهای ملی منوط به شکل گيری چنين رهبری می باشد ، در نتیجه تلاش برای ایجاد چنین رهبری انقلابی ای در جریان شرکت فعال در این مبارزات اهمیت خاصی می یابد. سیر حوادث به خصوص این امر را اثبات میکند. ولی حمایت از حقوق و خواسته های مردم آذربایجان با فروکش کردن یا تمام شدن مبارزه ی آنان و یا به زندان افکندن مردم پایان نمی گیرد. حمایت ازخواست های بر حق مردم آذربايجان تا رفع ستم ملی و دستيابی مردم به حق تعيين سرنوشت خود می بايست ادامه يابد  .  در همين راستا  تلاش جهت آزادی زندانيان وقايع اخير و  حمايت از خانواده های اين زندانیان و شناساندن موقعیت آنان و سرنوشتی که با آن درگیرند در ميان افکار عمومی  می بایست در سرلوحه ی فعالیتهای همه نیروهای آزادی طلب و مبارز قرار گیرد.

نوشته از   م- خرمدین

ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.